کس ندانست که تو سوخته ای یا زینب
اینقدر هست که بوی جگری می آید...
کسی به دنبال کنیز سر شکسته نبود
.
.
.
.
.
.
همه ی نگاه ها به رقیه سلام الله علیها بود.
التماس دعای شهادت
دنیای عجیبی شده است...
برای دروغ هایمان،خدا را قسم میخوریم،
و به حرف راست که میرسیم ؛
می شود جان ِ تــو…
علی هاشمیان، فرمانده ی دلاور گروه، زخمی و خونین، سینه خیز عقب می کشید.
فاصله اش با بچه ها زیاد است، فاصله ای هموار و زیر دید مستقیم دشمن.
علی هاشمیان به محض رسیدن به جاده آسفالته، متوجه حضور خودروی عراقی می شود.
تشنگی و خونریزی شدید و جراحت، رمقی برایش نگذاشته است.
با اشاره افسر عراقی، راننده ی خودرو، سر علی هاشمیان را به زیر تایر میگیرد.
سر علی هاشمیان با صدا می ترکد.
برگرفته از کتاب نخلستان سرو
♥شادی روحش شهید و سلامتی نویسنده کتاب صلوات♥
برای پدر و مادر سخته که ببینند ، فرزند شون رو کتک زدن...
قربون پدر و مادرت حسین...
می گفت....
ما نسل "غیرت روی خواهر" و
"روشنفکری روی دوست دختریم"
نسل کادوی یواشکی، نسل پول ماهانه vpn،
نسل شینیون زیر روسری
نسل خوابیدن با sms، نسل درددل باغریبه مجازی ،
نسل جمله های کوروش و دکتر
نسل ترس از منکرات،
نسل سوخته
حال من برایت می گویم...
"ما" نسل "غیرتیم" روی "وطن"،"ناموس"،"دیــــن"
نسل "نمازشب یواشکی"
نسل پول ماهانه "صدقه"
نسل "چــادر روی روسری"
نسل "خوابیدن بانوای حسیـــــن "
نسل "درددل با بیبی "
نسل جمله های آقــا و شهـــدا
نسل ترس از شیطان
نسل شکفتن
به مولا
نمی گذارم نسلی را که تـــو صاحبش هستی
نسل سوخته بنامند
اینجا نسل غربتـــ بچه شیعه است.
پی نوشت:
اشهدان علی ولی الله...
هیچ ترسی از شیعه بودنم ندارم...
میدهیم این سرمان یا زینب / در ره دلبرمان یا زینب
کی شود راه حرم باز / تا بیاییم همه مان یا زینب ♥صلوات فراموش نشود♥
از اخلاصش همین بس
که تا قبل شهادتش هیچ کس
نفهمید پدر موشکی ایران یعنی چه؟؟
♥شادی روحش صلوات♥
انگشت را بریدن تا انگشتر را به غنیمت ببرن
سر را هم بریدن تا پیراهن را به غنیمت ببرن
التماس دعـــ ـا فرج + شهادت
لیلی...
به قصه ی خود بازگرد....!!!
اینجا مجنون با همه ی لیلی ها"محرم"است....
به جز لیلی خودش...
دنیا چه زیباست
تا وقتی که انتظار شهادت ادمی را
به ابدیت متصل میکند.
(شهید مصطفی چمران)
قسمت کتاب خانه ی من بروز شد...
دیشب به سرم باز هوای دگـــر افتـاد
در خواب مرا سوی خراسان گذر افتاد
چشمم به ضریـــح شه والا گـهر افتاد
سیداشرف الدین حسینی قزوینی(نسیم شمال)
روی پـــــرده ی کعــبه ؛
این آیه حک شده اســت :
نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُــورُ الرَّحِـــیم
و مـــن . . .
هنــــوز و تا همیشــه
به همین یک آیــه دلخــوشــــم :
" بندگانم را آگاه کن که من بخشندهی مهــــربانم ! "
یکی در قلب
یکی در چشم
یکی در گلوله
حرمله چه خوب که فقط سه، سه شعبه آورده بودی با خودت...
چه خبر است در شهر
عده ای خیزران میکارن
عده ای اسب تربیت میکنن
بازار آهنگرا را بنگر
سه شعبه...
نعل اسب...
شمشیر...
نیزه و ...
یا الهی گشته امشب محفل عشق و دعا
ما بگوییم آرزو ها را به درگاه شما
آرزوی این حقیر امشب فقط یک واژه است
کربلا و کربلا و کربلا...
تعجیل در فرج صلوات
مرغابی ها به کنار بیایید
علی باید برود...
ای دستگیره ی در مرا به یاد فاطمه نیانداز...